تا كي به خواب غفلت ، تا چند شور مستي
تا كي به فكر ماندن ، تا چند خود پرستي
نقدينهي جواني دادي ز كف چه آسان
و اينك به جاي نيرو ، جا كرده سخت سستي
بودي به فكر دنيا سرگرم نابكاري
روزي كه بْد فراهم نيروي تندرستي
جام جم است اين دل اسرار مي نمايد
با سنگ خود پرستي صد حيف كان شكستي
حيف است كز جهالت اندازد ابن آدم
خود را ز اوج عزَت بر خاكدان پستي
تأخير اگر چه رفته است ، تا وقت باز باقي است
« شيوا » پي تدارك بايست پيشدستي